خسته ام

از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از هیاهوی کوچه بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره آزورده ما ز ماه
امشب دگر ز هر که و ز هر کار خسته ام
خسته ام از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار توام ولی نبود
از خود که بی شکیبم بی یار خسته ام