تو را دوست دارم

 مرا تنها مگذار ! بی تو آسمان زیبا نیست و راه رفتن ابرها به راه

 رفتن مردگانی می ماند که از خوابی دیر پا بر خاسته اند.

 بی تو کتابها بسته می مانند و قلبها نای نوشتن ندارند .

 بی تو هیچ جاده ای به طرف افقهای روشن نمی رود و هیچ جنگلی

 به فکر سبز شدن و بالیدن نمی افتد  وهیچ پرنده ای بالهایش را برای

 پرواز آرایش نمی کند .

 مرا تنها مگذار ! نمی خواهم در اتاقی که از بوی خورشید تهی است

 نفس بکشم . نمی خواهم در محاصره دیوارها و پرده ها باشم .

 نمی خواهم شکل ستار ه ها را از یاد ببرم  بی تو لبخند مفهومی ندارد

 و زندگی یک معمای حل ناشدنی است . بی تو زمین یک توپ سرگردان

 است و دلم یک تکه یخ است . بی تو شعرهای شرقی من بی معنا ست و

 گلهایی که در باغچه کاشته ام رنگ و بویی ندارد .

 مرا تنها مگذار ! من نمی توانم این همه کوه و صخره و آهن را بر

 شانه های نحیفم حمل کنم . من طاقت روبرو شدن با امواج بلند دریا

 و آرامش سپید اقیانوس را ندارم . بی تو خواب بی مزه و تلخ است و من

 هزار سال است که پلک بر هم نگذاشته ام و هزار  سال است که آغوشم    را به

 روی کسی نگشوده ام و هزار سال است که آواز نخوانده ام . بی تو     پنجره ها

 خالی از منظره اند و سینه ها خالی از شور و شوق .

 مرا تنها مگذار ! من نمی توانم ثانیه ها ی سرد و ساکت را به طرف فرد   اهل بدهم

 و روی نزدیکترین درخت قلبم را به یادگار حک کنم .

 

 

تا انتهای حضور

   امشب

   در یک خواب عجیب

   رو به سمت کلمات

   باز خواهد شد .

   باد چیزی خواهد گفت :

   سیب خواهد افتاد

   روی اوصاف زمین خواهد غلتید

   تا حضور وطن غایب شب خواهد رفت .

   سقف یک وهم فرو خواهد ریخت .

   چشم

   هوش محزون نباتی را خواهد دید .

   پیچکی دور تماشای خدا خواهد پیچید .

   راز سر خواهد رفت .

   ریشه زهد زمان خواهد پوسید.

   سر راه ظلمات

   لبه صحبت آب

   برق خواهد زد

   باطن آینه خواهد فهمید.

 

   امشب

   ساقه معنی را

   وزش دوست تکان خواهد داد

   بهت پرپر خواهد شد .

 

   ته شب یک حشره

   قسمت خرم تنهایی را

   تجربه خواهد کرد .

 

   داخل واژه صبح

   صبح خواهد شد .

 

پادمه

   می رویید . در جنگل ،  خاموشی رویا بود .

   شبنم ها بر جا بود .

   درها باز  ،  چشم تماشا باز ،   چشم تماشاتر ،   و خدا در هر  . . . آیا بود ؟

   خورشیدی در هر مشت : بام نگاه بالا بود .

   می بویید . گل  وابود. بوییدن بی ما بود : زیبا بود .

   تنهایی ، تنها بود .

   نا پیدا ، پیدا بود.

   (( او )) انجا ، آنجا بود .